نقطه ضعف حسابداري هزينه متعارف در مديريت اتخاذ تصميم

آموزشگاه حسابداري- با استمرار زمان ، حسابداري هزينه متعارف سودمندي خود را براي مديريت اتخاذ تصميم به سبب يك تعداد از دلايل زيرازدست مي دهد.

عملكرد پرداخت حقوق (دستمزد)به كارگران يك اقدام برنامه ريزي شده باشد كه از ايجاد تغيير درميزان پرداخت حقوق درهر ساعت حمايت مي كند
شركتهاي نوين تجاري تمايل دارند تا حدودي هزينه هاي متغير واقعي {هزينه اوليه ، مواد خام ، هزينه كارمزد ها يا هزينه دستمزد كارگران موقتي (فصلي)و هزينه هاي بسيار بالاي ثابت را كاهش دهند (هزينه دستمزد كارگران هزينه هاي مهندسي ، هزينه هاي كنترل كيفيت و غيره و....)
كاربرد ابزار در كارخانجات صنعتي پيچيده تر و تخصصي تر مي شود و احتمالاً يك تناسب بسيار مهمي با هزينه هاي كلي دارد.
تغييرات در سطح هزينه كل فهرست موجودي نوساناتي را در ميزان سود دهي ايجاد مي كند كه براي درك و شرح مشكل مي باشد. يك افزايش در ارقام هزينه اي فهرست موجودي مي تواند هزينه هاي توليد را جذب كند(كاهش دهد)و ميزان سود دهي هاي شركت را افزايش دهد در حاليكه يك كاهش در سطح ارقام فهرست موجودي ميزان سود دهي هاي شركت را كاهش خواهد داد.
شركتهايي كه به توليد طيف گسترده اي ازمحصولات و خدمات مبادرت مي كنند داراي فرآيندهاي توليدي مشتركي مي باشند كه چندين نوع از محصولات آماده مصرف را(اقلام تمام شده)با توزيع نادرست يا هدايت نادرست هزينه توزيعي تهيه مي كنند. مطابق با آنچه كه در بالا ذكر گرديد ازحسابداري هزينه متعارف استفاده مي شود تا تصميمات مديريتي را مورد تحليل و بررسي قرار دهد كه بتوانددرشيو ه هايي درارقام هزينه واحد انحراف (اختلاف جزئي)ايجاد كند و بتواند مديران را به سمتي هدايت كند تا آن قادر شوند تصميم بگيرند كه هزينه ها را كاهش ندهند يا ميزان سوددهي ها را افزايش ندهند به همين دليل مديران ازاصطلاحاتي همچون هزينه هاي مستقيم يا هزينه هاي غير مستقيم استفاده مي كنند تا هزينه متعارف را جايگزين سازند و بدين گونه آنها با كيفيت بهتري هزينه جاري كه به طورواقعي محاسبه مي شود منعكس مي سازند
هزينه هاي غير مستقيم ( كه غالباً مبلغي هنگفت مي باشد)معمولاً در يك تناسب با هزينه كار يا ديگر هزينه هاي مستقيم با استفاده ازتعدادي منابع مالي فيزيكي توزيع ميشودو براي مثال شركت توليد واگن هاي ريلي حال به نيروي كار خود ماهيانه به ميزان 8000 دلار (هزينه كل)دستمزد پرداخت كند و ديگر هزينه هاي ثابت آن شركت تا سطح 600/2 دلار در هر ماه افزايش يابد سپس كل هزينه هاي ثابت 600/10 دلار در هر ماه مي شود . هزينه واحد كه براي ساخت 40 واگن در هر ماه پرداخت مي شود هنوزبراي هر واگن در حدود 325 دلار خواهد بود {(40/600*10)+60دلاربراي مواد اوليه} اما ساخت 100واگن به يك هزينه واحد به ميزان 166 دلار براي هرواگن {(100/600*10دلار)+60 دلار}مشروط براينكه شركت حجم توليد خود را براي ساخت محصول تا آن سطح مورد نظرافزايش دهد منتج مي شود.

مديراني كه ازهزينه متعارف براي توليد 40 واگن در ماه استفاده مي كنند احتمالاً ازسفارش 100 واگن (تا در يك ماه توليد شود)امتناع مي كنند.

اگر قيمت فروش فقط در هر واحد 300دلار باشد آنها (مديران)اين نتيجه را مشاهده خواهند كرد كه يك كاهش هزينه بالغ بر25 دلار در هر واحد روي خواهد داد اگر مديران شركت تفاوت مابين هزينه ثابت و هزينه متغير را با هم مقايسه كنند بوضوح متوجه خواهند شد كه ارقام موجود در فرم سفارش پرشده به ايجاد تاثيردر هزينه هاي ثابت 240دلاري براي هرواگن منتج مي شود.